سفارش تبلیغ
صبا ویژن

شرح کتب کلام اسلامی

شرح اصول خمسه

جلسه هفتم
کلابیه چه کسانی هستند؟
کلابیه را باید با تشدید و ضم کاف خواندکه به معنی قلاب و گیره و نیز چنگال حیوانات است. عبد الله بن سعید تمیمی قطان بصری متوفی 240 قمری معروف بوده است به ابن کلاب شاید بدین خاطر که در مناظرات بسیار قوی بوده و مخاطب را مانند گیره و چنگال اسیر خود میکرده است.سبکی در طبقات شافعیه 2/52 نقل میکند که در مجلس مامون چنان بحث کرد که معتزله در هم کوبیده شدند. کلابیه مخالفان سرسخت جهمیه و معتزله هستند و در زمان خود بسیار مهم بوده اند. آنها را صفاتیه گویند در مقابله جهمیه و معتزله که معطله اند. ابن کلاب میگوید ان الله تعالی عالم بعلم و قادر بقدره. فرق آنها با اصحاب حدیث آن است که هرچند صفات ذات را قائم به ذات و غیر ذات میداننداما صفات فعل را قائم به ذات نمیدانند. دلیلش آن است که آنها حدوث حوادث رادر ذات الهی جایز نمیدانند لذا میگویند چطور میشود بگوییم خدا مثلا فلان زمان با پیامبر سخن گفت و متکلم شد! مگر میشود حوادث در خدا راه بیابد. پس چه کنیم؟ آنها میگویند تکلم صفت ذات و قدیم خداست. اما خدا در فلان زمان مشخص در عبدش علم ایجاد میکند و پرده از چشمش برمیدارد تا تکلم قدیم خدا را ببیند. آنوقت بنده فکر میکند خدا به صورت حدوثی سخن گفته است. مثل کسی که کور است و خورشید را نمبیند اما ناگهان بینا شود و ببیند این بدان معنا نیست که خورشید تازه ایجاد شده بلکه از قدیم بوده است.
کلابیه با ظهور اشعری دیگر فرقه مشخص را از دست دادند و کاملا در اشاعره منحل و جذب شدند. مهمترین پیروان کلابیه عبارتند از ابوالعباس قلانسی و حارث محاسبی که عارف هم بوده است.
خوب. قاضی میگوید قول کلابیه که میگویند فعل با قدرت حاصل میشود نه با قادر و لذا خدا دارای صفت قدرت است رد میشود. چرا؟
کلابیه معتقدند فعل را زید صادر نمیکند بلکه قدرتش صادر میکند. ببینید کلابیه که جزو صفاتیه هستند خیلی «صفت» را برجسته و مهم میکنند تا جایی که فعل را آن صفت صادر میکند نه ذات فرد. این حرف رد میشود چون یا این صفت مربوط است به جزئی از اجزای فرد یا کل ذات او. اگر مربوط به جزئی از او باشد آنگاه لازم میآید اجزای او زنده و دارای فعل و اثر باشند و به علاوه ممکن است اجزای او با هم دعوا و تنازع بیابند. اما اگر به کل ذات او برگردد همان حرف ما میشود که میگوییم فعل را ذات زید به کلیتش صادر میکند نه به جزئی از اجزائش.
برگردیم به بحثمان. پس قاضی شبهه سوم را رد کرد که میگفت فارق میان آدم سالم و مریض در اینکه میتوانند فعلی را انجام دهند یا نه به جزئی از اجزای آنها برمیگردد نه به کل ذاتشان تا دنبال صفت قدرت به عنوان فارق بروید.
شبهه چهارم: فارق آدم سالم و مریض برمیگردد به یک امر سلبی: در مورد آدم سالم، مانع وجود ندارد،‌اما در مورد آدم مریض مانع وجود دارد. پس برای فارق نروید سراغ قدرت که امری ایجابی است.
جواب در جلسه بعد.
موفقون انشاء الله تعالی