سفارش تبلیغ
صبا ویژن

شرح کتب کلام اسلامی

جلسه دوم

باسمه تعالی

واصل بن عطا سال 58 در مدینه متولد شد و کنیه او ابوحذیفه بود. در سال 131 هم فوت شده است. لقب او بافنده بود با آنکه چنین شغلی نداشت اما چون در بصره به بازار بافندگان رفت و آمد میکرد چنین لقبی گرفت. علت این رفت و آمد را هم جاحظ در البیان و التبیین 1/34 شناسایی و کمک به زنان عفیف و فقیر ذکر میکند. اقتدار بیانی و علمی او زیاد بود. مثلا چون مخرج راء نداشت گاهی جوری حرف میزد که سخنش عاری از راء باشد.اهل زهد و عبادت و قرائت قرآن هم بوده است. پس ظاهرا آدم بسیار اخلاقی و دیندار و مردمداری بوده است.

اما از نظر علمی، او شاگرد ابن حنفیه بوده است و برخی او را شاگرد ابوهاشم فرزند ابن حنفیه دانسته اند نه شاگرد مستقیم ابن الحنفیه فرزند امیر المومنین علیه السلام. بعد از رفتن به بصره در درس حسن بصری حضور می یافته است.او از قدریهای متقدم شاگردی معبد جهنی را کرده است.اما به واقع او چقدر از اینها متاثر بوده است؟

برای یافتن پاسخ این سوال به دو نکته مهم اشاره میکنم:

1- واصل شخصیت علمی نقاد داشته است. این را هم در اعتراضش علیه حسن بصری که سی و هفت سال بزگتر از او بوده و در سنین کهولت به سر میبرده و شخصیت بسیار معتبر و عظیمی داشته است میتوان دید و هم در کتابهایی که از او نقل شده ولی به ما نرسیده است در رد بر ادیان دیگر مثلا: کتاب هزار مساله در رد بر مانویت و نیز مرجئه که عبدالجبار در طبقات المعتزله اسم آنها را ذکر کرده است. اصولا اطلاعات ادیانی او بسیار قوی بوده است که قطعا آنها را در دوران اقامتش در بین النهرین و بصره به دست آورده است.

2-واصل شخصیت مستقل و ایدئولوژیک در امور سیاسی داشته است. گویند بشار بن برد از ترس او از بصره فرار کرد و نتوانست آنجا اقامت کند. همچنین او شاگردان معتزلی خود را به اطراف و اکناف جهت ترویج مکتبش میفرستاده است تا از حدود و ثغور اعتقادی حفاظت کنند.

از این دو نکته میخواهم نتیجه بگیرم که خیلی نمیتوان به تاثیرپذیری او از این و آن تاکید کرد. او در قد و قواره یک شخصیت علمی نقاد، به اخذ نظرات و سنتز آنها میپرداخته و نظری را مستقلا پرداخته است.

به علاوه کلام او رنگ علمی دارد و مقدم بر سیاستش است. نظر نیبرگ محقق سوئدی که او را فراهم کننده کلام رسمی نهضت عباسی قلمداد میکند نادرست است. مونتگمری وات نظر او را به دلایل جالبی رد کرده است بخوانید.

حتی اگر بگوییم او پیرو حسن بصری است باز خواهیم دید که حسن بصری هم کلامش مقدم بر سیاست است و دستمایه سیاسی ندارد. حسن بصری متولد 21 و متوفای 110 فرزند پیروز از اهالی خوزستان است و مادرش خدمتکار ام سلمه شده است. بیشتر عمرش در بصره گذشته است. به قدری وجیه و عالم بوده که عرفا او را اولین عارف و مرید علی علیه السلام میدانند. مفسرین او را همراه ابن عباس منابع اصل تفسیر میشمارند. او درست است که اعتراضات شدیدی بر امرا مثلا عبد العزیز و حجاج داشته که میتوان نامه های پندگونه او را در کتابهای ابن جوزی یافت اما عملکرد زاهدانه و پرهیزش از کاراجرایی نشان میدهد کار اصلی اش تاملات دینی و کلامی و تفسیری بوده هرچند از باب امر به معروف و نهی از منکر به امرا هم نصایحی میکرده است.


شرح کلام معتزلی جلسه اول

باسمه تبارک و تعالی

پیش از آغاز شرح عبارات متن، اجازه دهید مقداری درباره کلام معتزلی به صورت کلی صحبت کنیم. معتزله، ظاهرا به اشتراک لفظ بر دو گروه اطلاق شده است، یکی به صورت مشهور استعمال شده و میشود و دیگری استعمال اندکی داشته است. اجازه دهید دومی را اول بگویم: معتزله به گروهی اطلاق شده است که بعد از صلح امام مجتبی علیه الصلوه و السلام با معاویه، دچار سرخورگی سیاسی شدند و با آنکه از اصحاب امیر المومنین علیه السلام بودند بیطرفی سیاسی اتخاذ کردند و به علم و عبادت ملتزم شدند. چنین استعمالی برای واژه معتزله، امروزه مهجور است و در تاریخ هم اندک دیده میشود مثلا در التنبیه و الرد ابوالحسین شافعی در قرن چهارم دیده میشود.

اما اطلاق مشهور معتزله، بر واصل ابن عطا و یاران فکری او است. ماجرای خلق این واژه چنان که مثلا در الفرق بین الفرق بغدادی و الملل و النحل شهرستانی دیده میشود آن بود که واصل در درس حسن بصری نشسته بود که مردی آمد و درباره فاعل گناه کبیره مومن یا کافر بودنش سوال کرد. قبل از پاسخ دادن حسن بصری که اندکی طول کشیده بود،واصل برخاست و  منزله بین المنزلتین را مطرح کرد و بلافاصله به سوی ستونی رفت و آنجا شروع به توضیح مطلب شد. حسن گفت: اعتزل عنا واصل.

یک سوال در اینجامطرح است که میخواهم دوستان رویش فکر کنند ونظر دهند: آیا اساس و شروع کار واصل (طبق جریان فوق) یک کار اصولا سیاسی بوده است یا یک کار اندیشگی و علمی؟

این سوال برای تاریخ کلام بسیار اهمیت دارد. برخی مثل عبدالرحمن بدوی در مذاهب الاسلامیین، این را سیاسی میداند. در واقع واصل هم با خوارج فاصله گرفته است و هم با قائلین به مومن بودن فاعل کبیره یعنی مرجئه. میدانید که مرجئه و خوارج مطرود جریان اصلی داخل سرزمینهای اسلامی و اسلام به اصطلاح رسمی بودند.

ادامه بحث در جلسه آتی